به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وقوع زمین‌لرزه‌ ۶٫۱ریشتری در افغانستان، خسارات و تلفات زیادی را به‌همراه داشت و بسیاری از افغانستانی‌ها در این اتفاق داغدار شدند. تاکنون بیش از یک‌هزار و ۵۰۰ نفر جان خود را از دست داده و بیش از دو هزار نفر نیز زخمی شده‌اند. مردم کشورمان پس از انتشار این خبر، ناراحتی و اندوه خود […]

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، وقوع زمین‌لرزه‌ ۶٫۱ریشتری در افغانستان، خسارات و تلفات زیادی را به‌همراه داشت و بسیاری از افغانستانی‌ها در این اتفاق داغدار شدند. تاکنون بیش از یک‌هزار و ۵۰۰ نفر جان خود را از دست داده و بیش از دو هزار نفر نیز زخمی شده‌اند.

مردم کشورمان پس از انتشار این خبر، ناراحتی و اندوه خود را نسبت به کشور همسایه فارسی‌زبان ابراز کردند و در فضای مجازی پیام‌های تسلیت متعددی را به اشتراک گذاشتند، در این میان، جمعی از شاعران نیز با انتشار سروده‌های خود با مردم داغدار افغانستان ابراز همدردی کرده این غم بزرگ را تسلیت گفتند.
بخشی از سروده‌های شاعران ایرانی در این رابطه را می‌توانید در ادامه بخوانید:

رضا اسماعیلی
به  برادرم «افغانستان»

۱
می‌سوزد، مغزِ استخوانم از درد
روحم، قلبم، تمام جانم از درد
افغانستان، دریغ، افغانِ ستان…!
ای شعر برو، نمی‌توانم از درد

۲
نه چشم‌هایش آبی است
نه موهایش بور
یاللعجب!
این لیلای مجنون‌مرده
چه طالبانی دارد…!

۳
زخم بر زخم و
داغ بر داغ…
بُگذار دنیا به سیمِ آخر بزند
این کوه از پا نمی‌افتد
اُمید
هزار و یک جان دارد!

۴
باران را ترجمه کن
برای دلشکستگی زمین
تا این زمستان غلط
از خجالت آب شود و
رود و چشمه و دریا
                    بهار را بفهمند

۵

امروز یا فردا
این باغ سوخته
به شکوفه خواهد نشست
قسم به گل سرخ!
بهار در راه است

۶
چهره دنیا خونی است
کبوترها پرپرند
فلسطین خانه ندارد
آفریقا گرسنه است
و افغانستان
افغان ستان!
سر می‌چرخانم و
کنار «حافظ» می‌نشینم:
کلبه ویران شود روزی گلستان
غم مخور…!

۷

مَرگ
زورش به زندگی نمی‌رسد
آدم
هنوز زنده است!

۸
دُنیا
در یک سو ایستاده است و
تو در یک سو.
به خداوندی خدا
زمین گِرد است
آهای دُنیا
بچرخ تا بچرخیم…!
۹
هیچ شعری
سوگوارتر از نامت نیست:
افغانستان!

۱۰
بنی‌آدم اعضای یکدیگرند…
در این سه بیت اقامت کن
تا دُنیا
گُلستان شود!

۱۱

می‌خواهی «شق القمر» کنی؟
قُرصِ نانت را
به دو نیم کن
همین!

***

موسی عصمتی، از شاعران خراسانی که «وطن فارسی» از موضوعات پربسامد در کارهای اوست، در یادداشتی کوتاه دراین‌باره نوشت: این روزها خبر تلخ و ناگوار زلزله در افغانستان جامعه بزرگ پارسی‌زبانان دنیا را در شوکی عمیق فرو برده است؛ به‌ویژه اینکه این پاره‌تن پارسی از جنگ‌های فرسایشی داخلی هنوز رهایی نیافته، اسیر بلایای طبیعی شده است.

این روزها بیش از پیش باید به کمک افغانستان بشتابیم، این وظیفه همه دنیا به‌ویژه پارسی‌زبانان است. کمک‌های هرچند ناچیز ما می‌تواند التیامی باشد بر زخم‌های عمیق این پاره‌تنِ پارسی.

او در ادامه این سروده را به مردم داغ‌دیده افغانستان تقدیم کرد:

میراث مشترک

بی‌قرار توام که می‌دانی
مثل گلدان اگر ترک داریم
ریشه‌های عمیق این خاکیم
ما که میراث مشترک داریم

*
ما که چون پیکری که سعدی گفت
مثل اعضای یکدگر بودیم
وارث دشنه‌های بر گُرده
وارث دیده‌های تر بودیم
*
گرچه مثل پرنده‌ای در اوج
سنگ از دست دیگران خوردیم
گرچه در دل هنوز هم تازه است
زخم‌هایی که از زبان خوردیم
*
ما ولی هر کجا اگر باشیم
چشمِ جان و جهان هم هستیم
از خجند و سرخس و از پروان
همدل و همزبان هم هستیم
*
ما همان سرو سبز تاریخیم
شاخه‌هایی در آسمان داریم
مثل هر چه ترانه زیباست
ریشه در جوی مولیان داریم

***

علی داوودی

امشب هزار و یکمین شب است
و ستاره‌ها
چون بلور نمک بر من می‌ریزند
و تیغ شهریار نخواهد خفت!
پنجره را مگشای
پشت پنجره
خورشید انتحاری دیگری است باز آمده تا آخرین تکه شب را ببرد
و آن که دستانش آتش است کدام داغ را خواهد نشانید؟
*
ای شب
ای یگانه‌ترین شب
ای پناه
جز این چه بگوید
ملتی که سرود وطنش را ترجمه کردن نمی‌تواند
“و تو ای کشور تاجیک‌ها ترکمن‌ها
نورستانی و قزلباش
ای کشور براهویی‌ها
کشور من نیز هستی آیا؟

***

نغمه مستشار نظامی

نجیب و ساده و آزاده و پاکند این مردم
نبینم در عزایی تلخ غمناکند این مردم

نبینم کوچه‌‌ها و شهرهایش را به ویرانی
نبینم غرق خون و خفته در خاک‌اند این مردم

نبینم کودک زیبای افغان را بدون پا
که اهل همتند و فرز و چالاکند این مردم

هماره آسمان عشقشان مهرآفرین بادا
اگر با قلب زخمی، چشم نمناکند این مردم

مبادا سفره افطارشان از خون دل رنگین
که اهل روزه و ایمان و امساک‌اند این مردم

خدایا روزهای شاد بر ایشان عنایت کن
که همچون آب صافی، روشن و پاکند این مردم