چشم کابل غرق در اشک است و خون اشک خونین بهر دانش بی جنون یک طرف در کوثر آموزشش بی خبر از دشمنان دانشش دانش آموزان معصوم، غرق خون کشته و مجروح گشته با جنون در پی اش این دشمنانِ علم و دین مغز دانشگاه کابل را کمین بر تفنگ خود نهاده نام دین نعره […]

چشم کابل غرق در اشک است و خون
اشک خونین بهر دانش بی جنون
یک طرف در کوثر آموزشش
بی خبر از دشمنان دانشش
دانش آموزان معصوم، غرق خون
کشته و مجروح گشته با جنون
در پی اش این دشمنانِ علم و دین
مغز دانشگاه کابل را کمین
بر تفنگ خود نهاده نام دین
نعره ی الله ُ اکبر بر جبین
کین جهل و کین نابینای دین
کشته دانشجو، همه از روی کین
خون به دیوار کلاس و خاک آن
هرگلوله قلب دانشجو نشان
از برای چه به دانش دشمنی ؟
بهر چه ، طفلان ، جوانان کشتنی؟
تا به کی جهل و جنون را پروری ؟
قتل دانشجو چه سودی می بری؟
کم حماقت کن برو دشمن شناس
دشمنت دانش نباشد ناسپاس!
ذره ای اندیشه کن ای بد گهر !
بهر کشتن دشمنت را برنگر
دشمن آن باشد که دستورت دهد
دشمن آن باشد که مزدت بر دهد
خون دانشجو مریز ای بی خرد
مزد خونریزی گلویت می برد
کابل از اندوهِ دانشگاهِ خود
غرق ماتم شد ز درد و آه خود
من شریک غم برای کابلم
گرچه ایرانم ولی از کابلم
کابل و تهران ز غم اندوه بار
هردو یک گوهر ز مام و هم تبار
هر که دشمن بهر دانش گشته است
جاهل است و همچو داعش گشته است
نصرت الله اشکِ خون از دیده بار
پرچم دانش بماند بر قرار
نصرت الله جمالی ۱۶/۸/۱۳۹۹