کتاب«فرهنگ جزیره ای: تأملاتی پیرامون فرهنگ سیاسی افغانستان» تازه ترین پژوهش پیرامون فرهنگ سیاسی افغانستان است که به قلم داوود عرفان پژوهشگر مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان در پنج فصل به رشته تحریر درآمده است. در این کتاب که هدف اصلی آن پاسخگویی به دو سؤال زیر می باشد به واکاوی فرهنگ سیاسی در افغانستان می […]
کتاب«فرهنگ جزیره ای: تأملاتی پیرامون فرهنگ سیاسی افغانستان» تازه ترین پژوهش پیرامون فرهنگ سیاسی افغانستان است که به قلم داوود عرفان پژوهشگر مرکز مطالعات استراتژیک افغانستان در پنج فصل به رشته تحریر درآمده است. در این کتاب که هدف اصلی آن پاسخگویی به دو سؤال زیر می باشد به واکاوی فرهنگ سیاسی در افغانستان می پردازد. که از دغدغه ذهنی نویسنده در دوران تحصیل نشأت گرفته است. نخست آنکه: مردم افغانستان از چه نوع فرهنگ سیاسی ای برخوردارند؟ و دوم اینکه مؤلفه های تأثیرگذار بر فرهنگ سیاسی افغانستان چیست؟ در همین راستا یافته های این تحقیق که در سه بخش نتایج کمی،کیفی و ترکیبی ارائه شده است، نشان دهنده فرهنگ سیاسی افغانستان و مؤلفه های آن می باشد. به عبارت دیگر، دینباوری سیاسی، فرهنگ قبیله ای، قومگرایی، دموکراسی خواهی، نگرش ملی دوگانه، نگرش اقتصاد دولتی، بیگانه ستیزی، اعتراض سیاسی، نومیدی، تناقض، نسل جوان سردرگم، زن باوری محتاطانه، فرهنگ مهاجرتی، محافظه کاری، حزب ستیزی، فرهنگ جزیره ای، شخصیت محوری، پوپولیسم، ناسیونالیسم منفی، نظم ستیزی، پدرسالاری، جزم اندیشی، بحران هویت، تحرک اجتماعی پایین، توهم تئوری توطئه، فرافکنی، استبدادزدگی، تظاهر، خودسانسوری و بحران اعتماد، از مهم ترین مؤلفه های فرهنگ سیاسی افغانستان است که از دل این پژوهش بیرون آمده است. به طور کلی، این کتاب را می توان از نخستین پژوهش های پیرامون فرهنگ سیاسی در افغانستان به حساب آورد که که با دو روش کمی و کیفی به بررسی فرهنگ سیاسی در کشور و مؤلفه های تأثیرگذار بر آن پرداخته است.
داوود عرفان پژوهشگر همکار انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان و دانش آموخته علوم سیاسی در مقطع دکتری است. وی ضمن تدریس در دانشگاه های ولایت هرات، در حوزه توسعه، روابط بین الملل در جامعه شناسی سیاسی و اندیشه سیاسی نیز به پژوهش پرداخته است که حاصل آن کتاب و مقالات پژوهشی است.
کتاب پیش رو حاصل تحقیق دو ساله پژوهشگر در ده ولایت کشور و با توزیع بیش از ۳۸۴ پرسشنامه، در راستای شناسایی فرهنگ سیاسی موجود در کشور و با استفاده از چهارچوب نظری آلموند و وربا تدوین شده است. نویسنده کتاب در مورد نوعیت فرهنگ سیاسی افغانستان معتقد است که:«در بررسی عمومی از نوعیت فرهنگ سیاسی افغانستان میتوان به این نتیجه رسید که فرهنگ سیاسی حاکم بر مناسبات افغانستان فرهنگی محدود- مشارکتی با رگه هایی از فرهنگ تبعی است. این فرهنگ با وجود باور به فرهنگ سیاسی مشارکتی، هنوز نتوانسته خود را از قید مناسبات فرهنگ سنتی برهاند و همچنان نیمنگاهی به فرهنگ تبعی را میتوان در درون آن مشاهده کرد. با توجه به شکافهای اجتماعی موجود و همچنان تفاوت فاحش بین فرهنگ سیاسی ولایات، فرهنگ سیاسی افغانستان، از دیدگاه روزنبان به فرهنگ سیاسی چندپاره تعمیم داده میشود. به عبارت دیگر، فرهنگ سیاسی افغانستان به شدت شکننده، چندپارچه و جزیره ای است. در واقع می توان به جای فرهنگ سیاسی از فرهنگ های سیاسی در افغانستان نام برد. این فرهنگ سیاسی به جای اینکه نماینگر زیبایی تکثر سیاسی باشند، به عنوان جزیره هایی عمل می کنند که آهسته آهسته از هم دور می شوند. همچنین، داوود عرفان معتقد است که فرهنگ سیاسی افغانستان به مانند فرهنگ های دیگر نکات مثبت و منفی خاص خود را دارد. اما چالش جدی افغانستان در این مسئله نهفته است که کارگزاران سیاسی افغانستان حتی در پی تشخیص مؤلفه های فرهنگ سیاسی کشور نبوده اند و در هیچ برنامه توسعه ای از امان الله خان گرفته تا برنامه های توسعه پساطالبان، به این امر مهم نپرداخته است. بنابراین، طبیعی است که در چنین فضایی که رابطه بین توسعه و فرهنگ سیاسی مورد توجه قرار نمی گیرد، برنامه های توسعه ای در کشور با شکست مواجه شود».
همچنین، نویسنده در طی این تحقیق به این نتیجه رسیده است:« که شکاف های مختلف اجتماعی زنگ خطر جدی است که فرهنگ سیاسی افغانستان را به سمت فرهنگ سیاسی ستیزه جو سوق خواهد داد. هرشکاف اجتماعی بیانگر فرهنگ سیاسی خاصی است که هر گروه اجتماعی بدان باورمند است. هر خرده فرهنگ سیاسی خاص، به مرور زمان می تواند با خرده فرهنگ های سیاسی دیگر اصطکاک ایجاد کند و مشکلات دیگری را پدید آورد. هر شکاف اجتماعی می تواند جزیره ای از فرهنگ سیاسی ایجاد کند. دیدگاه ها،آراء و باورهای اقوام افغانستان در مورد مسائل گوناگون متفاوت است. مذاهب شیعه وسنی دیدگاه های همسانی ندارند. گویندگان زبان های افغانستان، فرهنگ های سیاسی متفاوت و گاه متضادی را تبارز داده اند. نگاه زنان و مردان به قضایا زاویه دارد. ولایات افغانستان با دیدگاه های متفاوتی به سیاست افغانتسان می نگرند. بین نسل جوان و پیر کشور، فرسنگ ها فاصله دیدگاه وجود دارد. در نهایت، نویسنده به این نتیجه می رسد که فرهنگ جزیرهای افغانستان، فرهنگی معلق است. ذهنیتی نوسانی بین گذشته و آینده، بین سنت و مدرنیته، بین ملی گرایی و بین المللی گرایی. این فرهنگ در در گرو گذشته دارد و نیم نگاهی به آینده. جزایر فرهنگی، واقعیت فرهنگ سیاسی افغانستان است. پذیرش این واقعیت می تواند مردم افغانستان را در راه حل های احتمالی برای زندگی مسالمت آمیز کمک نماید. که در این میان مهم ترین دغدغه، ریشه یابی پدید آمدن چنین فرهنگی در کشور می باشد.
در نهایت، عرفان پیشنهادهای زیر را در دو بخش پیشنهادهای کاربردی و پژوهشی عنوان می کند: «در بخش پیشنهادهای پژوهش، فراگیرتر شدن پژوهش های آینده و متمرکز شدن بیشتر بر روستاها توصیه شده است و در بخش پژوهشهای کاربردی، تدوین استراتژی ملی فرهنگی، تدوین برنامه ی توسعه ی فرهنگی و توجه به شکاف های اجتماعی، توجه به فقه حنفی و جعفری و عرفان خراسانی برای مبارزه با تندروی دینی، غیرمتمرکزسازی نظام برای حل بحران هویت، تقویت ساختارها نهادهای دموکراتیک، نظارت جدی از بازار و ایجاد مرکز ملی توسعه پیشنهاد گردیده است».
Monday, 23 December , 2024