همه ارکان حکومت درخصوص حضور افغانستانی های غیرقانونی در ایران نگرانی هایی دارند. عدد آنها را تا دو میلیون گفته اند. چهار دهه است با این مشکل روبه رو هستیم و همچنان بی سرنوشت پیش می رویم. برخی از این مهاجران نواده هایشان به سنین دانشگاه و ازدواج رسیده اند و هنوز خودشان بلاتکلیفند. فکر […]
همه ارکان حکومت درخصوص حضور افغانستانی های غیرقانونی در ایران نگرانی هایی دارند. عدد آنها را تا دو میلیون گفته اند. چهار دهه است با این مشکل روبه رو هستیم و همچنان بی سرنوشت پیش می رویم. برخی از این مهاجران نواده هایشان به سنین دانشگاه و ازدواج رسیده اند و هنوز خودشان بلاتکلیفند. فکر نکنید وقتی می گوییم غیرقانونی، آن ۵/۱ یا دو میلیون مهاجر دیگر که یعنی قانونی اند، زندگی عادی دارند. خیر ، آنهاهم هزار و یک گرفتاری دارند. اینجا سر آن ندارم تا به زخم این جماعت و انبوه مشکلات شان نیشتر بزنم، اما بر آنم چند کلمه ای بنویسم که چرا پس از ۴۰ سال هنوز اینجا ایستاده ایم و چه کنیم تا بلکه بشود گامی به پیش برداشت.
مهاجران در سال های سخت اوایل انقلاب و جنگ، گروه گروه به ایران آمدند. ایران سال های آشوب در کردستان و خوزستان و ترکمن صحرا و…، ایران ترور و سنگرهای خیابانی، ایران گشت های شبانه پایگاه مساجد، ایران کوپن و چهارشنبه های پر شهید و اقتصاد خمیده زیر بار جنگ… . باری با آغوش باز اما پذیرفته شدند، ولی به سبب کمبودها و محدودیت های سنگین آن روزها، قوانین سختگیرانه ای وضع شد. مهاجرین اما از جهنمی گریخته بودند که با تمام این محدودیت ها باز هم شاکر بودند. آنها فقط می خواستند زن و فرزند و خان و مان شان در میانه نبرد مجاهدین با روس ها گیر نیفتند. چند دهه گذشت؛ مهاجرینی که به کمترین ها قناعت کرده و داوطلب هر کار سختی بودند، اندک اندک صاحب سرمایه شدند. بسیاری از حالت کارگر به کارفرما تغییر ماهیت دادند. فرزندان شان به عرصه رسیده و برخی که فرصت تحصیل یافته بودند جایگاهی یافتند. پزشک ، نویسنده ، تاجر ، شاعر و…شدند. آنها اکنون جامعه نخبگان افغانستانی را تشکیل می دادند. وضعیت مهاجرین طی دهه ها تغییر کرده و روشن بود که مطالبات آنها هم تغییر کند، اما قوانین همان قوانین عهدجنگ بود و مربوط به چهاردهه قبل. آن قوانین برای این مهاجرین نبود!
همراه با تغییر کیفی جامعه مهاجر و آمیختگی آن با جامعه میزبان، قوانین بازبینی و به روزرسانی نشده بود. هنوز هم کشور با تحریم های کمرشکن روبه رو بود و اولویت های قوه مقننه متفاوت از نیاز مهاجرین بود. خود حلقات مهاجرین نیز در پیگیری حقوق شان بیشتر رویکرد قومی داشتند تا صنفی و ملی و حتی در میان رویکرد قومی، توش و تلاش شان فردی بود. اگر مجموعه ها یا چهره های خاصی ازجامعه میزبان نیز برای رفع این مشکل گامی برمی داشتند به مرور می دیدند تضادهای قومی ، حزبی و غیره در جامعه مهاجر چنان پررنگ و قدرتمند است که گاه خادمان خود را به تصور آن که تمجید فلان فرد یا قوم وگروه را کرده یا نکرده، آزار می دادند. باری نامهربانی ها اگرچه همگانی نبود اما همان اندک ، چنان عجیب و تلخ بود که عموم فعالان این حوزه به مرور پا پس کشیدند و جز پوسته ای نماند.
خود مهاجران نیز زمانی پیگیر مشکلات شان می شدند که گریبان خودشان را می گرفت. مثلا فلان چهره معروف که در تمام مدت فعالیتش کلمه ای از همکاری دو ملت نگفته و قدمی در مسیر اصلاح برنداشته و اما اگر امروز در مدرسه با خواهرش فلان برخورد صورت گرفته، ناگهان فضای مجازی را پر می کند از شکایت و گلایه… وچند روز بعد هم فراموش می شود تا باز برای یکی از آنها مشکلی رخ دهد و او دست به قلم شود. آنها صدای واحد ندارند. در طول دهه های گذشته واحدهای سیاسی دولت متبوع آنها نظیر سفارت یا کنسولگری هایشان بیشتر سعی در حذر از آنها داشته اند. از اواخر دولت آقای کرزی و در دولت آقای اشرف غنی ناگهان رویه عوض شد، اما نگاه این بار در جهت حل ریشه ای مشکلات مهاجرین نبود. هدف بیشتر آن بود تا از این چند میلیون تبعه مقیم، به عنوان عنصری موثر در روابط با تهران بهره برداری شود. با چنین نگاهی شما به ناچار راه به دالان های امنیتی خواهید برد تا مسیرهای حل معضلات اجتماعی، اما هرچه هست باید اذعان کرد در این سال ها به مساله مهاجرین از هر دو طرف توجه بیشتری شده است. تهران چهار دهه است میزبان (اگر نگوییم بزرگ ترین، بی شک یکی از) بزرگ ترین جامعه پناهندگان جهان است. پس باید هر سه ضلع این مثلث، یعنی دولت افغانستان با نگاهی انسانی و اجتماعی، دولت ایران نیز به همین ترتیب و به نیت حل اساسی این معمای ۴۰ ساله و مهاجرین نیز با صدا و نگاهی واحد و نه از چشم انداز های قومی و سیاسی برای آتیه روشن فرزندان و نسل بعدی خود هم که شده، حرکتی را آغاز کنند. مبدا این حرکت می تواند قوه مقننه ایران باشد و گویا گرچه کند، اما اتفاقاتی در حال وقوع است.
Monday, 23 December , 2024