چگونه طالبان بعد از حملات ۱۱ سپتامبر و شکست تقریبی آنها دوباره موفقانه ظهور کردند؟ انعطافپذیری آنها ناشی از دو عامل است: منابع اجتماعی و توانایی آنها برای سازگاری نظامی. بررسی امنیت ملی تکزاس/ تئو فارل ترجمه: حمید بامیک شورش و طغیان بهسختی خاموش میشود. لااقل ظهور دوبارهی طالبان افغانی این مسأله را ثابت کرده […]
چگونه طالبان بعد از حملات ۱۱ سپتامبر و شکست تقریبی آنها دوباره موفقانه ظهور کردند؟ انعطافپذیری آنها ناشی از دو عامل است: منابع اجتماعی و توانایی آنها برای سازگاری نظامی.
بررسی امنیت ملی تکزاس/ تئو فارل
ترجمه: حمید بامیک
شورش و طغیان بهسختی خاموش میشود. لااقل ظهور دوبارهی طالبان افغانی این مسأله را ثابت کرده است. گزارشهای تهیهشده دلایل ظهور دوبارهی طالبان را کوتاهی در تلاشهای کشورهای غربی و دولت افغانستان برای نابودی شورشیان و حمایت پاکستان از طالبان میدانند. با این حال، این گزارشها افشا نمیکنند که چگونه طالبان توانستند زنده بمانند. با در نظرداشت بررسی تحقیقات اصلی در مورد طالبان، در این مقاله راجع به چگونگی موفقیت طالبان از طریق عوامل داخلی یعنی منابع اجتماعی که حفظ این گروه را تضمین میکند و توانایی گروه طالبان برای سازگاری نظامی پرداخته شده است. سقوط رژیم طالبان در افغانستان سریع و بیرحمانه بود. بلافاصله بعد از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، ایالات متحده علیه القاعده و میزبان آن-طالبان- در افغانستان جنگ را شروع کرد. نیروهای طالبان در یک جنگ برقآسا بر اثر عملیات ویژهی نیروهای هوایی ویژهی امریکا و متحدان افغان آن کشته شدند. درواقع بیشتر نیروهای طالبان توسط نیروهای هوایی ایالات متحده از بین رفتند. نیروی هوایی ایالات متحده ۱۸۰۰۰ بمب را بر پایگاههای طالبان در افغانستان پرتاپ کرد که از آن مقدار ۱۰ هزار بمب به اهداف تعیینشده اصابت کرده بود. تعداد دقیق کشتهشدگان طالبان معلوم نیست اما بر اساس یک برآورد، شمار تلفات طالبان به ۸۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰ نفر تخمین زده شده است. تا اوایل سال ۲۰۰۲، موجودیت فیزیکی امارت طالبان از بین رفته بود و رهبر آن، ملا محمدعمر، به پاکستان فرار کرده بود.
به هرحال، در ظرف پنج سال، طالبان مجدداً گرد هم آمدند و تعداد زیادی از آنها به جنوب و شرق افغانستان بازگشتند. یک دهه پس از سقوط حکومت طالبان، دولت جدید افغانستان و حامیان غربی آن قادر به متوقف کردن شورش طالبان نشدهاند و نفوذ طالبان به گونهی پیوسته در سراسر کشور هر روز بیشتر میشود. در سال ۲۰۱۷، طالبان برای دومین بار شهر کندز را در شمال افغانستان تصرف کردند. یکسال پیش از آن در ۲۰۱۶ نیز شهر کندز را تصرف کرده بودند. همچنان طالبان در موقعیتی استثنایی قرار گرفتهاند که مراکز ولایت هلمند و ارزگان در جنوب و فراه در غرب را تصرف کنند. در ماه می سال ۲۰۱۶، فرماندهی نیروهای ایالات متحده در افغانستان اظهار داشت که تنها ۶۵ درصد از ۴۰۷ ولسوالی افغانستان تحت کنترل دولت افغانستان میباشد. این مسأله نشان میدهد که طالبان بعد از شکست کامل شان دوباره موفقانه ظهور کردهاند.
بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۶، ایالات متحده ۸۰۰ میلیارد دالر برای جنگ در افغانستان مصرف کرده و جامعهی بینالمللی حدود ۲۴۰ میلیارد پوند اضافی برای مجهز و توانمندسازی نیروهای امنیتی افغانستان نیز پرداخته است. در سال ۲۰۱۰، در اوج تلاشهای نظامی بینالمللی در افغانستان، فقط بیش از ۱۰۰۰۰۰ نیروهای ایالات متحده و حدود ۴۰۰۰۰ نیرو از پنجاه کشور دیگر مستقر بودند. با وجود تمام این توانمندی نظامی و گستردگی حمایت بینالمللی، طالبان شکست نخوردند. این را چطور میشود توضیح داد؟ تا به امروز، مطالعات مربوط به جنگ عمدتاً بر عدم تلاش و مشكلات نظامی بینالمللی با دولت افغانستان متمركز بوده و دلایل عدم موفقیت در شکست دادن طالبان در شکستهای رهبری و استراتژی غربی، درگیریها و ناسازگاری تلاشهای بینالمللی و نواقص در تاکتیکها و عملیات ضدشورش، گفته شده است. فساد در ادارات افغانستان به میزان قابل ملاحظهیی گسترش یافته و سرازیر شدن کمکهای زیاد بینالمللی باعث تشدید آن شده و سرانجام این روند موجب تضعیف مشروعیت و کارآیی دولت و نیروهای امنیتی افغانستان شده است.
بسیاری از تحلیلگران به حمایت پاکستان از گروه طالبان در توضیح ماندگاری و موفقیت این گروه در افغانستان، تأکید کردهاند. مرز طولانی و غیر قابل کنترل بین افغانستان و پاکستان (که در آن مردان، مواد و پول با سهولت انتقال داده میشود)، استفاده از اردوگاههای پناهندگان در پاکستان بهعنوان پایگاههای امن و کمک نظامی قابل توجه ارتش پاکستان بدون شک در ظهور دوبارهی شورشیان در افغانستان مهم بوده است. سازمان استخبارات (ISI) ارتش پاکستان در بخش تنظیم و انسجام دوبارهی گروه طالبان نقش مرکزی را بازی کرده و از طریق نمایندگان مخفی خود، طرفداران غیرنظامی، پیمانکاران و افسران بازنشسته در افغانستان تا حد زیادی موفق به پنهانکردن دخالت خود در درگیریهای افغانستان شده است. آنعده از طالبان که با رسانهها مصاحبه کردهاند دربارهی نقش پاکستان در مبارزه با طالبان محتاطانه اظهار نظر کردهاند. بنابراین، در خارج از دنیای استخبارات، تنها میتوان از چشمانداز کمک ISI به موفقیت دوبارهی طالبان در افغانستان نگاه کرد. در عینحال گروه طالبان حمایت مالی قابل توجهی را از سوی شورای همکاری خلیج فارس (و از منابع مختلف در کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس) و برخی کمکهای نظامی، منابع مالی، آموزش و تجهیزات نظامی را از ایران و احتمالاً روسیه و پاکستان بهدست میآورد. به گفتهی ستیف کول، روزنامهنگار، در سال ۲۰۰۸ برای ارتش امریکا آشکار شده بود که ارتش پاکستان از آموزش و پرورش نیروهای طالبان در خاک پاکستان گرفته تا استقرار آنها در افغانستان و بازگشت آنها به پاکستان جهت استراحت و احیای مجدد حمایت میکند.آقای کول حتا یادآور میشود که «نیروهای ارتش پاکستان و نیروهای مرزی آن در مرز پاکستان بالای پستههای نیروهای امریکایی در مرز پاکستان و افغانستان شلیک میکرده تا اینکه طالبان بتوانند به آسانی از خاک پاکستان وارد خاک افغانستان شوند. به هرحال، اینکه طالبان چگونه موفقانه دوباره ظهور کردهاند کمتر مورد مطالعه قرار گرفته است. در رابطه به ریشههای گروه طالبان، سیاست، فرهنگ و جنگ آنها قبل از سال ۲۰۰۲ کتابهای زیادی نوشته شده است. آقای آنتونیو جیستوسی یکی از کسانی میباشد که در مورد سازماندهی، فرمانروایی و تاکتیکهای بهکار گرفته شده توسط گروه طالبان پس از سال ۲۰۰۲ مطالعه کرده است. با اینحال هنوز یک توضیح جامع برای انعطافپذیری قابل توجه طالبان در افغانستان وجود ندارد. طالبان چگونه توانستند از زیر حملات قویترین نیروی نظامی جهان جان سالم بهدر ببرند؟
در این مقاله، من در دو حوزهی تئوری مطالعات امنیتی بحث خواهم کرد: یکی دربارهی ریشهی شورش و دیگری در سازگاری نظامی. حوزهی نخست ماهیت بحرانی منابعی را در اجتماع مشخص میکند که انعطافپذیری را برای شورشگران ایجاد میکند؛ خاصه قدرت شبکههای افقی در درون شورش و ارتباطات عمودی با جوامع میزبان. حوزهی دوم عواملی را که برای ارتش سازگاری بیشتر با چالشهای در حال تغییر در جنگ را مهیا میسازد، مشخص میکند. هنگامیکه از تئوری مطالعات امنیتی در مورد طالبان افغانستان استفاده میشود، چیزی که کشف میشود نوعی از شورشگری است که دارای منابع عمیق اجتماعی میباشد و در طول زمان توانایی خود را برای نوآوری و سازگاری بهبود میبخشد. بناءً هردو حوزهی تئوری مطالعات امنیتی به دو عامل اشاره میکنند: انعطافپذیری بلند و شکستناپذیری توسط مبارزهی نظامی. این یافتهها برای استراتژی دولت ترمپ که بر تشدید تلاشهای نظامی علیه طالبان در افغانستان متمرکز است تأثیرات حیاتی دارد.
Sunday, 22 December , 2024